الإمام ناصر محمد اليماني
27 - شعبان - 1431 هـ
08 - 08 - 2010 مـ
۱۷-مرداد-۱۳۸۹ه.ش.
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=6464

ــــــــــــــــــــــ


ای دوستداران «الرحمن»! ای کسانی که پیرو بیان حق قرآن شدید؛ پروردگار بیعتتان را قبول فرماید....

بسم الله الرحمن الرحيم وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
سلام خداوند بر شما عزیزانِ پیشگام که در «دوره گفتگوی پیش از ظهور» بیعت کرده‌اید و سلام خداوند بر کسانی که به شما ملحق می‌شوند. به شما خبر می‌دهم که بیعت برای خداوند است، خدایی که در هر کجا که باشیم با من و شماست و دست اوست که در هر جای عالم و در هر زمان و مکانی که باشند، بالای دست بیعت کنندگان است؛ تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی :
{ إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّـهَ يَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّـهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿۱۰﴾ }صدق الله العظيم. [الفتح]
به پیمان با خدا وفا کنید تا او به عهد خود با شما وفا کند و رحمتی که بر خود واجب نموده است را شامل حالت‌ان نماید. با خداوند صادق باشید تا شما را تصدیق کند. در اعمالتان مستقیماً با خداوند معامله کنید که او از آن‌چه که در نفس شما می‌گذرد آگاه است. ستایش مردم برایتان اهمیت نداشته باشد و تا زمانی که در راه راست [صراط المستقیم] قرار دارید به سرزنش آنها بی‌توجه باشید و بدانید اگر تمام فرشتگان و جن و انس از شما تعریف کنند و خداوند ثنای شما را نگوید؛ ستایش آنها در برابر پروردگار به کارتان نخواهد آمد.
بر شماست که از ریا برحذر باشید که ریا شرک خفیه و درست مثل گذشتن مورچه است! آیا شما متوجه گذشتن مورچه از کنارتان می‌شوید؟ شرک خفیه نیز همین گونه است و بنده بدون آن که متوجه شود به خداوند شرک می‌آورد. اما انسان چگونه بفهمد که گرفتار شرک خفیه است؟ اگر کسی دید به مدح و ثنای مردم نسبت به خود اهمیت می‌دهد، بداند به آن دچار شده است و مؤمنان بسیاری گرفتار آن هستند. باید در ظاهر و باطن با خدا معامله کرده و در بند مدح تشکر بندگان خداوند نباشید که اگر خداوندتان که منزه و بالاتر از آن چیزهایی است که با او شریک می‌گیرید؛ ثنای شما را نگوید و نفس او از شما راضی نباشد، هیچ چیز به کارتان نخواهد آمد، خداوند تعالی می‌فرماید:
{ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۸۸﴾ } صدق الله العظيم. [آل عمران]
ای جماعت انصار! خداوند با بزرگترین نشانه در کتابِ خود مهدی منتظر را تأیید و حمایت کرده است و آن حقیقت اسم اعظم الهی در قلب‌های عده‌ای از انصار امام مهدی است که مخلص و ربانی باشند قرار دارد. آنان که از حقیقت نام اعظم خداوند آگاهند و به یقین می‌دانند که ناصر محمد یمانی به حق و بدون شک‌وتردید مهدی منتظر است؛ چرا که درک کرده‌اند حب و قرب خداوند و رضوان نفس او حقیقتاً از نعیم بهشت -هر چه که می‌خواهد باشد- بزرگتر است. آنها کسانی هستند که خداوند دوستشان دارد و آنها نیز به شدت او را دوست دارند.( يحبهم الله ويحبونه حُباً شديداً)
به خداوندی که جز او خدایی نیست سوگند، آنان به ملکوت خداوند در دنیا و آخرت قانع نمی‌شوند مگر اینکه رضوان خداوند در نفسش تحقق یابد و خداوند به گواهی آیات محکم کتابش، برخود واجب کرده است که بندگان صالح خود را راضی کند:
{ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ }صدق الله العظيم.
اما برخی از آنها که از عذاب خداوند رهایی یافته و به بهشت رفته‌اند، با آن چه که خداوند از فضل خود به آنان عطا نموده، شاد و مسرورند و برخی نیز در آرزوی شهادت در راه خداوند هستند و آنان را هم از خداوند راضی خواهید یافت. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱﴾ }صدق الله العظيم. [آل عمران]
آنها را راضی از عطای خداوند خواهید یافت و به همین دلیل است که خداوند تعالی درباره احوالشان می‌فرماید:
{ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ }
این نشانه آن است که خداوند به وعده خود به آنها عمل کرده و آنها در نفس خود به آن راضی‌اند:
{ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ} صدق الله العظيم.
آنان کسانی هستند که جان و مال خود را در ازای بهشتی که خداوند در آیات محکم کتاب به آنها شناسانده است، به او فروخته‌اند و بهشت به بهای جان و اموالشان به آنها داده شده است و گواه این وعده حق خداوند در آیات محکم کتابش است:
{إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّـهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴿۱۱۱﴾ }صدق الله العظيم. [التوبة]
اما گروه دیگری هستند که بهشت خداوند، هر چقدر هم که با عظمت باشد، راضیشان نمی‌کند، مگر آن که نعیم اعظم پروردگار سبحان، نعیمی که از بهشت او بسیار بزرگتر است محقق گردد. حب آنها به خداوند بیش از تمام بندگان است و خداوند نیز آنها را به همان میزان دوست دارد. آنان عبادت خود را از طمع به بهشت مادی پاک و منزه کرده‌اند، لذا می‌بینید خداوند در برابر خواسته‌شان بهشت را به آنها وعده نمی‌دهد. آنها گروهی هستند که خداوند تعالی در آیات محکم کتابش وعده آمدن آنها را در زمانی داده‌است که مؤمنان از دین‌شان بازگشته‌اند. خداوند تعالی می‌فرماید:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۵۴﴾ }صدق الله العظيم.[المائدة]
و از آنجا که خداوند راضی شدن بندگان صالح را بر نفس خود واجب نموده است، در آیات محکم خداوند به حق وعده می‌دهد:

{ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ }صدق الله العظيم
سؤالی که مطرح می‌شود این است: آیا زمانی که آنان می‌بینند حبیبشان خداوند رحمان، به علت ظلم بندگان در حق خود، در نفس خود راضی نبوده و بیش از آن‌چه که مادر بر فرزند حسرت می‌خورد، برای بندگانی که در حق خود ظلم کرده‌اند حسرت خورده و حزین است، به بهشت نعیم و حورالعین راضی می‌شوند؟
زمانی که فرشتگان به سوی آنها آمده و مژده بهشتی را که خداوند وعده داده‌بود، به آنان می‌دهند و می‌خواهند آنها را به سمت آن ببرند، از دیدن حزن عمیق و سکوت آنها تعجب می‌کنند. فرشتگان به آنها می‌گویند: «نه ترسی برایتان هست و نه اندوهی» و پاسخ می‌شنوند: «به خداوند قسم تا زمانی که نعیم اعظم برای ما محقق نگردد، غم و حزن ما [برای تحقق نیافتن] نعیم اعظم بیش از حسرت کسانی است که بر خود ظلم کرده‌اند.» فرشتگان متوجه منظورشان نشده و فکر می‌کنند از نعیم بهشت سخن می‌گویند! لذا دوباره به آنها بشارت داده و می‌گویند:
{ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ } صدق الله العظيم [فصلت:۳۰]
اما بشارت فرشتگان به آنان درباره رسیدن به بهشت نعیم خداوند برایشان فایده‌ای ندارد و این باعث تعجب فرشتگان مقرب «الرحمن» می‌گردد. لذا می‌گویند: «این قوم را چه می‌شود و چرا مثل بسیاری از مؤمنان دیگر که به خاطر جنت نعیم بسیار مسروراند، اینان شاد نبوده و غمگین هستند؟ این نعیم اعظمی که امید تحقق آن را از پروردگارشان دارند، چیست، مگر از جنت نعیم بزرگتر است؟» فرشتگان از کار آنها در حیرتند. آنها نه از کسانی هستند که به جهنم رانده شوند و نه حاضرند که به‌سوی بهشت بروند! سپس از میان متقیان، آنها مهمان «الرحمن» گردیده و نزد او محشور می‌شوند. تصدیق‌ فرموده‌ی خداوند تعالی :
{ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَـٰنِ وَفْدًا ﴿۸۵﴾ }صدق الله العظيم [مريم]
امام آنها در پیشاپیش آنها گام بر می‌دارد تا در پیشگاه خداوند رحمان قرار می‌گیرند و کارشان تا زمانی به عقب می‌افتد. حسابرسی بین امت‌ها ادامه می‌یابد و هرکس برای [رهایی] خود تلاش و مجادله می‌کند. تصدیق‌ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{ يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۱۱﴾ }صدق الله العظيم.[النحل]
اما این میهمانان در پیشگاه خداوند ساکت ایستاده‌اند. سپس مشرکان به دنبال شفیعانی می‌گردند که در دنیا آنها را بزرگ داشته و خدا را تنها مختص آنها دانسته و می‌گفتند اینها شفیعان ما در نزد خداوند هستند. همان‌گونه که مسلمانان منتظر شفاعت
محمد رسول‌الله صلى الله عليه و آله و سلم و نصاری منتظر شفاعت رسول‌الله مسيح عيسى ابن مريم صلى الله عليه و آله وسلم هستند. سپس نوبت به احضار تمامی انبیا و رسولان و اولیای مقرب خدا می‌رسد که پیروانشان به ناحق درموردشان مبالغه کرده بودند. وقتی پیروانشان، آنها را می‌بینند، آنان را شناخته و می‌گویند:
{ وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَـٰؤُلَاءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُو مِن دُونِكَ ۖ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۸۶﴾ }صدق الله العظيم.[النحل]
خداوند به آنها [پیروانی که در حق بندگان مقرب مبالغه کرده بودند] می‌فرماید آنان را بخوانید تا پاسختان را داده و در نزد خداوند شفاعتتان را بکنند، اگر راست می‌گویید و خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ ۚ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ﴿۶۴﴾ } صدق الله العظيم.القصص]
سپس خداوند رو به بندگانی می‌کند که به‌ناحق مورد مبالغه پیروانشان قرار گرفته بودند
و از آنان سؤال می‌کند، خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَيَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَـٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ ﴿۱۷﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَلَـٰكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا ﴿۱۸﴾ }صدق الله العظيم.[الفرقان]
اولیای خداوند، امر به تعظیم به‌ناحق خود را انکار می‌کنند و خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ ۚ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ ۖ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ ﴿۲۸﴾ فَكَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ ﴿۲۹﴾ } صدق الله العظيم.[يونس]
اما گروه‌های دیگر به سرزنش امت‌های گمراهی می‌پردازند که قبل از آنها زندگی می‌کردند چون کورکورانه از آنان پیروی کرده بودند درحالی‌که آشکارا گمراه بودند. خداوند تعالی می‌فرماید:
{ قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا ۖ تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ ۖ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ ﴿۶۳﴾ }صدق الله العظيم. [القصص]
و اما منظورشان از: { رَبَّنَا هَؤُلَاء الَّذِينَ أَغْوَيْنَا } پدرانی است که قبل از آنها بودند که برای نزدیکی به خداوند بندگان صالح خداوند را عبادت می‌کردند و اینها هم کورکورانه از آنها پیروی کردند و به همین دلیل قضیه را به پدرانشان که قبل از آنها زندگی می‌کردند؛ می‌کشانند و می‌گویند: { رَبَّنَا هَؤُلَاء الَّذِينَ أَغْوَيْنَا } یعنی آنها بودند که باعث شدند ما اغوا شده و حق را نبینیم و سپس این گفته و اعتراف پدرانشان است که: {أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا} یعنی همان‌گونه که خود گمراه شده بودیم آنان را نیز گمراه کردیم و در حق بندگان مکرم خداوند به‌ناحق مبالغه کرده و به جای تو آنها را خواندیم. سپس بندگان مکرم به آنها جواب می‌دهند:
{ تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ}صدق الله العظيم
و اما دسته دیگری هستند که به خیال خود فرشتگان را می‌پرستیدند، اما معبودانشان، ملائکه نبودند بلکه در حقیقت شیاطین جن را عبادت می‌کردند. شیاطین خود را به آنان به عنوان فرشتگان مقرب «الرحمن» معرفی کرده و فرمان داده بودند تا برای نزدیکی به پروردگارشان، در برابرشان سجده کنند؛ پس خداوند برای سؤال رو به فرشتگان مقرب نموده و می‌فرماید:
{ وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَـٰؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿۴۰﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم ۖ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ ۖ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾ }صدق الله العظيم.[سبأ]
خداوند به آنان می‌فرماید: که آنان را بخوانند و از آنها بخواهند نزد خداوند شفاعتشان را کنند. آنان را می‌خوانند ولی دعایشان [به درگاه غیر خدا] استجابت نمی‌شود و اینجاست که با عذاب روبه‌رو شده و دستشان از هر چیزی کوتاه می‌شود. خداوند تعالی فرموده است:
{ وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ ۚ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ﴿۶۴﴾ }صدق الله العظيم.[ القصص]
آن‌گاه بنده‌ای از بندگان خداوند با ناله و فریاد به درگاه خداوند از ظلم این گروه از مردم [که برای خدا شریک گرفته‌اند] شکایت می‌برد؛ پس بر غم و اندوهشان، نگرانی دیگری نیز اضافه می‌شود. و این برای این است تا به کل از شفاعت بنده در پیشگاه خداوند مأیوس شوند و بعد از نا امید شدن از رحمت بندگان خداوند، به‌سوی رحمت خدا پناه ببرند. تصدیق فرموده خداوند تعالی :
{ هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ ۚ وَرُدُّوا إِلَى اللَّـهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ ۖ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۳۰﴾ } صدق الله العظيم.[يونس]
سپس نوبت به عطای «الرحمن» به پیشوای گروه اندکی از متأخران [اشاره به آيه كريمه: ثلة من الاولين و قليل من الاخرين] می ‌رسد، تا بنده خود و کسانی که بر طریق او هستند را راضی نماید. خداوند رفیع‌ترین درجه بهشت را به او عرضه می‌کند، نمی‌پذیرد. خداوند به عطای خود می‌افزاید و می‌گوید او را خلیفه تمام ملکوت خواهد کرد، نمی‌پذیرد. باز خداوند به بخشش خود می‌افزاید و قدرت «کن فیکون» را به او عطا کرده و او را با قدرت مطلقه «کن فیکون» یاری می‌نماید اما او از پذیرفتن آن سرباز می‌زند. تمام بندگان صالح خداوند و حتی فرشتگان مقرب درگاه «الرحمن» از شدت تعجب متحیر می‌مانند و می‌گویند: «این دیگر چه نعیمی است که از آن‌چه که خداوند به او عرضه کرده است عظیم‌تر است.این بسیارعجیب است!» اما مردمان صالح گمان ناحق در باره این بنده کرده و پیش خود می‌گویند: «چه نعیمی ممکن است از آنچه که خداوندش به او عرضه داشته بزرگتر باشد؛ این بنده می‌خواهد که خدا باشد. او را چه می‌شود؟ چه می‌خواهد؟ حاضر نمی‌شود خلیفه خدا در ملکوت بهشت باشد، بهشتی که به اندازه آسمان‌ها و زمین است، خلیفه‌ي خداوند بر کل ملکوت خداوند. کدام نعیم بزرگتر از این ملکوت هست؟ چگونه است که خداوند، کل عالم وجود را مسّخر او کرده ولی نمی‌پذیرد؟».
چهره همگان از این بنده متحیر شده و همراهان او می‌بینند که این شگفتی در صورت صالحان فزونی گرفته و تمام فرشتگان مقرب را فرا می‌گیرد. آن‌گاه همراهان این بنده، از وحشت بندگان صالح و مقرب درگاه خداوند لبخند می‌زنند چرا که آنها از حقیقت اسم اعظم خداوند آگاه هستند: «رضای خداوند در نفسش». چگونه ممکن است خداوند در نفس خود راضی شود؟ این زمانی رخ می دهد که تمام بندگان، مشمول رحمت او قرار گیرند.آنها [همراهان امام] نیز مثل امامشان اصرار دارند که نعیم بزرگٔتر از نعیم جنت تحقق یابد. زمانی که این بنده با خداوند سخن می‌گوید از جانب خود و تمام آنهاست چراکه هدفشان یکی است و دومی ندارد و هیچ چیز را به جای آن نمی‌پذیرند. خداوند از بین بندگانش، تنها به این بنده اجازه می‌دهد که با او سخن بگوید چراکه او به شفاعت بندگان را نکرده و گمراهیشان را بیش از آن چه که هست نمی‌کند. خداوند به او اجازه سخن گفتن می‌دهد چرا که می‌داند از میان متقیانی که اجازه سخن گفتن ندارند؛ او به صواب سخن خواهد گفت. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا ﴿۳۱﴾ حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿۳۲﴾ وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿۳۳﴾ وَكَأْسًا دِهَاقًا ﴿۳۴﴾ لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا ﴿۳۵﴾ جَزَاءً مِّن رَّبِّكَ عَطَاءً حِسَابًا ﴿۳۶﴾ رَّبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمَـٰنِ ۖ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿۳۷﴾ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا ۖ لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـٰنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸ }صدق الله العظيم. [النبأ]
علت اینکه به این بنده اجازه داده می‌شود تا سر شفاعت با خداوند صحبت نماید این است که او از خداوند درخواست شفاعت نمی‌کند؛ چرا که سزاوار او نیست درباره شفاعتی که به‌کل در اختیار خداوند است سخن بگوید. بنده که مهربان‌تر از خداوند ارحم الراحمین نیست، او درخواست تحقق یافتن نعیم اعظم را می‌کند و مادامی که خداوند در نفس خود راضی نباشد؛ نعیم اعظم محقق نخواهد شد و آن بنده که الرحمن به او اجازه سخن گفتن می‌دهد و سخن صواب را می‌گوید، تنها بنده‌ای است که حقیقت اسم اعظم خداوند را دریافته و آن را به مردم یاد می‌دهد و به این ترتیب انصار واقعی وی از حقیقت اسم اعظم خداوند آگاه شدند. از آنجا که او درباره حقیقت اسم اعظم [که سر شفاعت در آن نهفته است] با خداوند سخن می‌گوید؛ به او اجازه داده می‌شود صحبت کند و خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿۲۳﴾ }صدق الله العظيم. [سبأ]
اصحاب قلب‌هایی که گمان دارند عذابی در پیش دارند که پشت را در هم می‌شکند! [اشاره به آیه مبارکه سوره القیامه : تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَ‌ة(۲۵)] زمانی که بخشش به گوششان می‌رسد، اضطراب از دل‌هایشان زائل می‌گردد به همراهان آن عبد خدا می‌گویند:
{ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ } صدق الله العظيم
و همراهان آن بنده پاسخ‌ می‌دهند که :
{ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ }صدق الله العظيم.
اینجاست که تمام بندگان خداوند از حقیقت اسم اعظم خداوند آگاه می‌شوند و راز پنهانش در کتاب را درک می‌کنند. خداوند با این راز بر تعداد کمی از بندگان خود منت گذارده و آنها را بر منابر نور گرد می‌آورد و مقامی در پیشگاه خداوند به آنها عطا می‌شود که انبیا و شهدا به آن غبطه می‌خورند و اینان، همان میهمانان مکرمی هستند که در پیشگاه خداوند محشور می‌گردند. خداوند تعالی می‌فرماید:
{ يَوْمَ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَـٰنِ وَفْدًا ﴿۸۵﴾ }صدق الله العظيم. [مريم]
اینان میهمانان گرامی خداوند و بالاتر ازتمام مردم هستند و برای هر یک از آنان بر حسب عمل او، درجه‌ای است. این گروه که انبیا و شهدا به مقامشان غبطه می‌خورند، نه از انبیا هستند و نه در آرزوی شهادت می‌باشند و هدفشان تنها شهید شدن در راه خداوند نیست، بلکه می‌خواهند برای تحقق هدفشان که هدایت بشریت است زنده بمانند. این گروه، دوستان و حبیبان خداوند هستند که خداوند تعالی در آیات محکم کتابش وعده‌ی آنها را داده است:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۵۴﴾ }صدق الله العظيم. [المائدة]
انبیا و شهدا به جایگاه این افراد در نزد خدا غبطه می‌خورند، تصدیقِ حدیث حقی از محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم که از طریق راویان به درستی منتقل شده‌است و از ابن أبي الدنيا وابن جرير وابن المنذر وأبو الشيخ و ابن مردويه والبيهقي عن أبي هريرة رضي الله عنه نقل شده است که: رسول‌الله صلى الله عليه و سلم فرموده‌اند:
[إن من عباد الله عبادا يغبطهم الأنبياء والشهداء يوم القيامة بمكانهم من الله‏.‏ قيل‏:‏ من هم يا رسول الله‏؟‏ قال‏:‏ قوم تحابوا في الله من غير أموال ولا أنساب، وجوههم نور على منابر من نور، لا يخافون إذا خاف الناس، ولا يحزنون إذا حزن الناس ]
صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم

[بندگانی از بندگان خداوند هستند که در روز قیامت، انبیا و شهدا به جایگاه آنها در نزد خداوند غبطه می‌خورند. پرسیده شد: آنها چه کسانی هستند یا رسول‌الله؟. فرمود: آنها گروهی هستند كه بدون توجه به مال يا نژاد و تنها برای خدا هم ديگر را دوست می‌دارند. چهره‌هايشان از نور است و بر منبری از نور قرار دارند و چون مردم بترسند، آنها نمی‌ترسند و چون مردم اندوهگين شوند آنها اندوهگين نمی‌شوند]
محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
ابن أبي شيبة والحكيم الترمذي در نوادر الأصول از ابن مسعود رضي الله عنه نقل می کند‏:‏ رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:
[ إن للمتحابين في الله تعالى عمودا من ياقوتة حمراء في رأس العمود سبعون ألف غرفة، يضيء حسنهم لأهل الجنة كما تضيء الشمس أهل الدنيا، يقول بعضهم لبعض‏:‏ انطلقوا بنا حتى ننظر إلى المتحابين في الله، فإذا أشرفوا عليها أضاء حسنهم أهل الجنة كما تضيء الشمس لأهل الدنيا ]
[ برای آنان كه در راه خدا به يكديگر محبت و دوستی دارند، همانا خداوند تبارك و تعالى در بهشت ستون‌هايى از ياقوت سرخ آفريده‌آست كه بر آن هفتاد هزار اتاق است. حسن و جمال آنها در مقابل اهالی بهشت مانند درخشش خورشید بر اهالی دنیاست. عده‌ای به یکدیگر می‌گویند: برویم تا نظری به روی محبان خدا بیندازیم ، و زمانی که آنها را مشاهده می‌کنند، تلالؤ حسنشان برای اهالی بهشت مانند نور خورشید برای زمینیان است.]
خداوند در آیات محکم کتاب خود به این گروه وعده داده است که :
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ } صدق الله العظيم.[المائدة:۵۴]
آیا می‌بینید به بهشت یا آتش اشاره‌ای شده باشد؟ عبادت آنها والاترین نوع عبادت در کتاب است. آنها قدر خداوند را آن‌گونه که شایسته اوست دانسته و او را برای ترس از آتش یا به طمع بهشت نمی‌پرستند، بلکه { يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}. چراکه آنها خدا را بیش از هر چیز در عالم وجود دوست دارند، پس چگونه ممکن است به چیزی در عالم وجود راضی شوند در حالی که حبیبشان خداوند در نفس خود راضی نباشد؟
به خداوندی که جز او خدا و معبودی نیست قسم، اگر خداوند به یکی از انصار امام مهدی خطاب کرده و بفرماید: «ای عبد نعیم اعظم، رضوان خداوند در نفسش محقق نمی‌شود مگر اینکه برای رها شدن بندگانش ، تو خود را به آتش جهنم بیندازی!» جواب خواهد داد:
[خداوندا به عزت و جلال تو سوگند که من حاضر نیستم حتی برای فرزندم که پاره تن من است خود را به آتش جهنم بیندازم، اما محبت من به تو بیش از علاقه‌ام به خودم ،فرزندم و تمام انبیا و رسولان و حور الطین و حورالعین است، پس اگر نعیم بزرگتر از بهشت تو تا زمانی که من خود را به آتش جهنم نیندازم تحقق نمی‌یابد، من تو را ای خداوند من و تمام بندگانی را که آفریده‌ای را به شهادت می‌گیرم - و شاهد بودن خداوند کافی است- که اگر این کار باعث تحقق نعیم اعظم می‌شود؛ برای آن که خداوند من در نفس خود راضی شده و دیگر حزین و متحسر نباشد؛ قدم زنان به سوی آتش جهنم نمی‌روم بلکه خود را با شتاب به داخل آن می‌اندازم. چون تو را دوست دارم و تمام آرزو و خواسته و بهشت من این است که تو در نفس خود راضی بوده و دیگر حزین و متحسر نبوده و خشمگین نباشی. به همین دلیل بنده تو هرگز در نفس خود راضی نخواهد شد ، مگر آن که تو در نفس خود راضی بوده و متحسر و حزین و خشمگین نباشی. این چنین است که من نعیم رضوان خدای خود را پرستش می‌کنم، که اگر آن را برای بنده خود محقق نسازی پس او را برای چه آفریده‌ای؟ اگر نعیم اعظم را برای بنده ات محقق نگردانی در حق او ظلم کرده‌ای اما تو فرموده‌ای و سخن تو حق است که:
{ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا } صدق الله العظيم.[الكهف:۴۹]
{و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند}
لذا بنده تو نمی‌تواند و نمی‌خواهد که بتواند با بهشت نعیم و حور العین راضی شود، اگر نعیم اعظم برای بنده‌ات محقق نمی‌شود، اف بر نعیم بهشت که من هیچ به آن احتیاج ندارم یا ارحم الراحمین. چگونه ممکن است کسی که نعیم رضوان خداوند را که از تمام ملکوت آسمان ها و زمین بزرگتر است انتخاب کرده باشد، دچار گمراهی باشد. من می‌دانم که حکمت آفریدن این بنده و تمام بندگانت همین است وآن را با چیزی عوض نکرده و آن را به عنوان راه رسیدن به تودر پیش گرفته‌ام.]

پایان پاسخ .....
ای مردم ، قسم به خداوند عظیم که استخوان‌های پوسیده و پراکنده را زنده می‌کند، آن چه را که من از این بنده که خداوند به او خطاب می‌کند تا خود را فدا کرده و برای تحقق نعیم اعظم به آتش جهنم بیندازد به شما گفته‌ام، او به امام مهدی نگفته است، من از قبل از جانب خداوند آگاه شده‌ام که او از کسانی است که خداوند او را برای خود خالص نموده است و از بین تمام مردم او اولین کسی است که به مهدی منتظر زکات می‌دهد و رسول‌الله درباره او فرموده است: [ ربح البيعة ]. بر او درود فرستید و سلام گویید. مرا وادار نکنید تا بگویم او کدامیک از انصار است ، بعد از فتح المبین [پیروزی آشکار] او و خانواده مکرم او را خواهید شناخت. و از آل بیت محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و از فرزندان إمام الحُسين ابن علي ابن أبي طالب است و او می‌داند که امام مهدی از اقوالی که او بر زبان خواهد آورد سخن می‌گوید.
ممکن است شیاطین بشر بگویند: «آیا مهدی منتظر به این خاطر که او اولین کسی است که زکات واجب شده در کتاب را می‌پردازد از او تعریف می‌کند»؟ امام ناصر محمد یمانی جواب می‌دهد: والله او خواهد دانست که تو دروغ می‌گویی و تعریف ناصر محمد یمانی از او به خاطر این که او اولین کسی است که به مهدی منتظر زکات پرداخت می‌کند نیست، بلکه من با اجازه خداوند به حق از او تعریف می‌کنم. اگر خداوندی که به نگاه‌ها خیانت‌بار و رازهای پنهان شده در سینه‌ها آگاه است از عبادت او به من خبر نداده بود من چیزی از حقیقت عبادت او دربرابر خداوند نمی‌دانستم.
چه زیانی بزرگتر از زیان کسانی است که از پیروی از امام مهدی منتظر، عبد النعیم اعظم خداوند ناصر محمد یمانی رو برمی‌گردانند؟ زیان کسانی از مردم که در «دوره گفتگوی قبل از ظهور» خداوند آنها را از امر ما باخبر کرده چه زیانی است؟ از تقدیم بیعت، دوستی ، گوش سپردن و اطاعت کردن و یاری رساندن به امری مهم و بزرگ مانند ظهور او بر مردم روبرمی‌گردانند ؟ چه زيان بزرگی می‌کنند و چقدر پشیمانی آنها عظیم است..چقدر پشیمانی آنها عظیم است ...چقدر پشیمانی آنها عظیم است...
ای مردم برای شما فقط یک نصیحت دارم ، این سخن، خبر بزرگی است [نباء عظيم]. یا ناصر محمد یمانی به حق سخن گفته و هدایتگر راه راست است و یا ناصر محمد یمانی مجنون است. اگر مجنون باشد، یعنی عقل خود را از دست داده و لذا نمی‌تواند برای شما حجت و دلیلی بیاورد بلکه خردمندان در برابر او حجت می‌آورند. اگر او و دوستانش از خردمندان باشند پس حتماً با آیات روشن و محکم کتاب که آیات اساسی و بنیانی قرآن عظیم هستند بر شما غلبه خواهند کرد.
وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
عبدالنعيم الأعظم